چشمانم را ميبندم


آنقدر به تو انديشيده ام که ميتوانم چشم بسته ببينمت


خسته اي و دلشکسته 


اما درون قلبت تنها راضي هستي به رضايت معبودي که جز خير و رحمت براي بندگانش نميخواهد


چه مسيري را طي کرده اي چقدر سخت چقدر طولاني ‌‌


ميگويند کسي از اهل شام برايتان لباس و چادر پيدا کرده تا بپوشيد .‌


از زخم هاي پا و جانتان بگويم يا از زخم دل و قلبتان؟


چه بگويم از تک تک داغ هايي که ديدي و جز شکر خدا چيزي بر زبان نياوردي 


چه بگويم از ادب و وقارت 


چه بگويم از نجابت و عفتت 


چه بگويم از اين که در خانه خود کسي تورا نديده بود و در اين مدت هزاران نفر


چه بگويم


اما


ديگر اين  مسير اينگونه نيست


همه ميروند .‌. بي تازيانه بي کتک بي زخم زبان .‌. بي قرباني


همه ميروند تا زنده شوند در اين راه زندگي کنند و به آرامش برسند 


ديگر گرسنگي معنا ندارد ‌‌ همه از لطف خدا و برکت شما اطعام ميشوند .‌


اينجا ديگر صغير و کبير ندارد همه پاي پياده اند ‌‌


همه به عشق شما و رقيه سه ساله  با جانو دل به دنبال زخم شدن پا هستند


اينجا اگر خستگي امانت را بگيرد فحش نميدهند لگد نميزنند .‌ 


پاهايت را پاشويه ميکنند


اينجا اگر زمين بيوفتي  با شلاق تورا نميزنند 


دستت را ميگيرند بلندت ميکنند .‌.


دلم را قرباني راهت ميکنم بانوي من بيا و قدم روي قلب من بگذار


ميخواهم تا جان دارم از تو مراقبت کنم روي پلک هاي من راه برو 


جانم را بگير اما نگاهت را هرگز  


 


السلام عليک يا زينب کبري يا عقيله بني هاشم سلام الله عليها



 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه ابزار، چسب و پیچ و مهره 20 ابزار دنياي گوناگون تنهـاییـ پرهیاهو آسمان آبی هواپیما در حال حرکت روز نوشته های یک زن در آستانه .... جان جانان Jessica ترنم آفتاب مراقبت های بهداشت دهان و دندان