دخترک نازک دل و مهربان


خودرا در ميان گلبرگ هايي از عفت و حيا پوشانده بود


اين گلبرگ ها جان زرينش را از دست هر جنبنده اي کوتاه کرده بودند


تا اين که


درميان هياهوي زمينيان صدايي شنيد !!


"دوستت دارم"


ناگهان 


گونه هايش چو انار دانه قرمز شکوفت


سرش را از خجالت پائين انداخت


برق شبنم چشمانش دل آدمي را ميلرزاند


چشم برهم بست 


گلبرگ هارا دور خود فشرد !! خوب پوشاند


آن جوان عاشق با هر حرکت ِ دخترک  بيشتر دلسپرده او مي شد


آرام و آهسته 


چو نسيم به سمت او رفت


هر لحظه که نزديکتر ميشد نسيم ها متراکم شدند بهم پيچيدند


طوفاني برپا شد ‌


طوفان ميخواست گلبرگ هارا پر پر کند


دل دختر به شدت ميتپيد


اشک چشمش بيشتر شد


اما


دختر‌ک


طنابي از عفت و حيا به دور خود پيچيده بود


طنابي  از ايمانش !


محکمتر از فولاد بود !


طوفان با وجود تلاش فراوان بي نصيب ماند


وجود دخترک


از شدت هجوم سرما مي لرزيد و تنها پناهش را صدا ميزد


"يا خير حبيب و محبوب "



 


تقديم به تمام دختراي پاک باحيا و عفيف سرزمينم


پ.ن: عفت و حيا بايد در عمق جان باشد در درون ما در قلب و روح ما چه مرد باشيم و چه زن


عفت و حيا ارثيه اي است از اهل بيت ما چادر داشتن بسيااااار عالي است و باعث ميشود تا ما از گزند دشمنمون دور باشيم


اما ااما داشتنش نشونه داشتن عفت و حيا نيست


پس بگرديم دنبال درونمون


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پسری از نسل آدم سخن ، عارف قزوینی مرکز خرید مجله خبری سرگرمی فانوس necklrosar Adam Bombmusic برج خنک کننده islam